شبکه جهانی مستفیض نما

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.
شبکه جهانی مستفیض نما

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.

 علی: چی شده کفشت ؟

خانم دکتر: میخش زده بیرون ، هر کفش دیگه بود تا حالا انداخته بودمش بیرون... این یکی رو دلم نمیاد.

- رهاش کن بره رئیس !

+ یعنی چی؟

- هیچی ، یه رفیق داشتم همیشه هر وقت یه چیزی اذیتت میکرد میگفت رهاش کن بره... شرش کم میشه ! چرت میگفت البته ...

+ مخصوصا در مورد میخ کفش بدتره میره تو پای آدم !

- از اینایی بود که تو زندان هیپنوتیزم و اینجور چیزا یاد گرفته بود ؛ یدفعه من و سیما رو برد کافه ی دنیس !

+ سیما کی بود ؟

- سیما یکی از بچه های دانشگاه ...

+ دوستش داشتی؟

- مثلا .... خیلی شبیه مینا بود... همون دخترداییم که از تاریکی میترسید .

+ اون چی؟ اونم تورو دوست داشت ؟

- نمیدونم ...من هیچوقت هیچی بهش نگفتم ... من اینجوریم ...همیشه هر وقت باید یک کاری بکنم یدفعه اصلا هیچ کاری نمیکنم ... خلاصه رفتیم کافه دنیس ، فرید شروع کرد به هیپنوتیزم کردن تا این که نوبت رسید به من ، منو خواب کرد و بچه ها شروع کردن به سوال کردن .... همشون پیله کرده بودن که کیو دوست داری؟ .. منم هیچی نمیگفتم ...تا این که خود سیما گفت علی یه چیزی بگو! مهم نیست چی باشه یه چیزی بگو ... منم هیچی نگفتم ! گفت اصلا یه چیز بی ربط بگو ، بگو یه چیزهایی هست که تو نمیدونی...

+ گفتی؟

- نه ! هیچی نگفتم ...اینقدر هیچی نگفتم تا همه حوصله شون سر رفت ... از خواب بیدارم کردن

+ حوصله سیما هم سر رفته بود ؟

- لابد ... 6 ماه نکشید با محمود چاخان ازدواج کرد

+ لابد کلی هم حالت گرفته شد ... نه ؟... خوب انتظار معجزه داشتی ؟

- حالا کی گفته من منتظر معجزه ام ؟ میدونی امروز دفعه دومه اینو میشنوم ؟

+ خب پس یه کاری میکردی

- اصلا تو اگه بودی چیکار میکردی؟

+ من که صاف بهش میگفتم

- صاف بهش میگفتی؟

+ خوب آره ...مگه چیزه عجیبیه ؟...خب تلفنی بهش میگفتم

- تلفنی هم نمیتونستی بگی

+ چرا ...بیا ...الو ...سلام .. میخواستم یکم باهات حرف بزنم ...میخواستم از خودم برات بگم..یعنی راستش میخواستم بگم اون شب ولی نشد ...امممم...شاید حالا یه وقت دیگه...شاید اصلا دیگه پیش نیاد...به هر حال میخواستم بگم که ....

- دیدی نمیشه !!!

+ میخواستم بگم ... یه چیزهایی هست که نمیدونی..


از فیلم #چیزهایی_هست_که_نمیدانی ساخته ی #فردین_صاحب_الزمانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد