ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یادداشتای مانیای رو که خوندم یادم اومد یه چیزیو بگم.
آقا امروز من که از کاژلاس برگشتم. تا رسیدم خونه وظیفه ی سالاد درست کنی رو بهم دادن. منم با هزار بدبختی با دوتا انگشت زخمی سالاد درست کردم حالا آخرش قبل ناهار، دیدم بابام یه قوطی نارنجی رنگ گرفته دستش داره می ریزه تو سالادا.
گفتم بابا چرا زردچوله میریزی تو سالادا؟
بابام میگه مگه اینا فلفل نیست؟
بعد روی قوطی رو نگاه کردیم دیدیم نوشته ادویه ی کاری!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعد دقیقا همون وقت من در سالاد ها یه گرجه رو دیدم که سالم بود و خدا رو شکر بیشتر کاری ها روی اون بود. همین دیگه رفتم شستمش و به سالاد ها اضافه اش کردم. ها ها ها
خیلی بده دلتنگ کسی باشی ولی حتی امید اینکه اون الان حتی یه درصد الان بهت فکر کنه رو هم نداشته باشی.
امیدوارم هیچوقت ب این حس مبتلا نشین.
بچه ها من امروز یه خبر مهم مبنی بر اولین کاشف الکل شنیدم. من که حسابی شگفت زده شدم. برین توی ادامه ی مطلب و بخونیدش.