-
سلام خدافظ دوست قدیمی
جمعه 31 فروردین 1403 21:54
انگار آخرین پستو از موزه نگاه میکنم، بخشی از اثار باستانی شده، راستش هر از گاهی گذرم به اینجا میفته، خنده داره اگه بگم برام نوستالژیه، چون یه بخشایی از وجودم شرمگین میشه از خوندن پستا، خب راستش بزرگ شدیم انگار، بزرگ شدن هم اینشکلیه! در زمان خودمون خیلی بدیع بودیم، وقتی با وِلی تو راه برگشت از مدرسه میرفتیم کتابخونه و...
-
اگر همه خودشان را از پشت بام بیندازند...
جمعه 13 مرداد 1396 21:29
پریروزها مطلبی می خواندم درباره ی اینکه وقتی بچه بودیم می زدند روی شانه مان و می گفتند شبیه بقیه نباش! همه خودشان را از پشت بام بیندازند، تو هم باید بیندازی؟ بعدتر وقتی بزرگ شدیم ماجرا برعکس شد، والدین، اقوام و دوستانی داریم که هرروز به ما می گویند چرا شبیه بقیه نیستی؟ چرا مثل بقیه زندگی نمی کنی؟ چرا احساساتت٬ خواسته...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 مهر 1394 17:30
علی: چی شده کفشت ؟ خانم دکتر: میخش زده بیرون ، هر کفش دیگه بود تا حالا انداخته بودمش بیرون... این یکی رو دلم نمیاد. - رهاش کن بره رئیس ! + یعنی چی؟ - هیچی ، یه رفیق داشتم همیشه هر وقت یه چیزی اذیتت میکرد میگفت رهاش کن بره... شرش کم میشه ! چرت میگفت البته ... + مخصوصا در مورد میخ کفش بدتره میره تو پای آدم ! - از اینایی...
-
حمله ای بیرونی
سهشنبه 7 مهر 1394 17:29
خانم مشاور میگوید: گاهی اوقات برای خاموش کردن ذهن مجبوری از بیرون به آن حمله کنی. به این کار میگویند" حمله بیرونی" باید به ذهنت فرمان دهی که در همین حال حضورداشته باشد. در همین لحظه که زندگیاش میکنی. باید ذهنت را از دیروز و فردا رها کنی. باید از تمامی حسهایت کمک بگیری. میگوید باید از بینایی، چشایی،...
-
منتظر کسی بودم ...
سهشنبه 7 مهر 1394 17:27
من از میان همه ی شما من از میان همه ی شما منتظر کسی بودم که نیامد … سید علی صالحی
-
کاشکی عزرائیل کاری میکرد....
سهشنبه 7 مهر 1394 17:26
سکوت کمر فکرم را شکست… خسته ام… از تظاهر به خندیدن،به بودن،به صبر،به ایستادگی… کاش میشد به عزراییل رشوه داد… اینجا !!! در این سرزمین خاکی پر است از ادم هایی که مرا نمی فهمند و فقط ترجمه ام می کنند… آن هم به زبان خودشان… خسته ام
-
بر شیشه عنکبوت درشت شکستگی
سهشنبه 7 مهر 1394 17:24
بر شیشه عنکبوت درشت شکستگی تاری تنیده بود الماس چشمهای تو بر شیشه خط کشید و آن شیشه در سکوت درختان شکست و ریخت چشم تو ماند و ماه وین هر دو دوختند به چشمان من نگاه نادر نادرپور
-
اکبر اکسیر
سهشنبه 7 مهر 1394 17:22
شاعر طنز پرداز ازآجیل سفره عید چند پسته لال مانده است آنها که لب گشودند؛خورده شدند آنها که لال مانده اند ؛می شکنند دندانساز راست می گفت: پسته لال ؛سکوت دندان شکن است ! اکبر اکسیر ادامه مطلب من تعجب می کنم چطور روز روشن دو ئیدروژن با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند وآب ازآب تکان نمی خورد! اکبر اکسیر پزشکان اصطلاحاتی دارند که...
-
سمین بهبهانی
سهشنبه 7 مهر 1394 17:21
چه رفت بر زبان مرا؟ که شرم باد از آن مرا! به یک دل و به یک زبان، دوگانگی چرا کنم؟ ز عمر، سهم بیشتر ریا نکرده شد به سر بدین که مانده مختصر، دگر چرا ریا کنم؟... سیمین بهبهانی بقیه ادامه مطلب یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین صد شعله در...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 مهر 1394 17:19
من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم! دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم! قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم! عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم! کودکان را دوست دارم ولی از آینه می ترسم! سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم! من می ترسم ، پس هستم این چنین می گذرد روز و روزگار من من روز...
-
شعر های شاملو-گرفتگی های پاییزی
سهشنبه 7 مهر 1394 17:16
و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه می زنند عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد... روزگار غریبی است نازنین... آنکه بر در می کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است نور را در پستوی خانه نهان باید کرد... شاملو ادامه شعرها در ادامه ی مطلب آه اگر آزادی سرودی می خواند کوچک همچون گلوگاه پرنده ای هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی...
-
Happy comming sooon
دوشنبه 26 مرداد 1394 11:49
سلام سلام وبلاگ خالی ما.. هیکسم ک جز من پست نمیذاره میشا گلی اومدنت تبریک البت هنو ک نیومدی پیشاپیش دلم واسه همتون تنگولیده ملوملو رو که هفته ای دوبار میبینم..تو رو هم ک اصن ندیدم دلم واست تنگولیده..خعلی
-
خوارزمی
چهارشنبه 27 خرداد 1394 06:18
بله حدود یک و نیم ساعت دیگه زندگی ما دگرگون میشود من ک از اول هفته اصن استرس نداشتم دارم میمرم...نمیدونم میشا داره چیکار میکنه خدایا ب ما صبر بده انشالله ک قبول میشیم100%
-
پایان امتحانا
دوشنبه 25 خرداد 1394 11:14
امتحانامون یه دو روزیه که تموم شده رسما دیگه دانش آموز اول دبیرستان نیستیم خعلی زود گذشت البته الان یخورده باش کنار اومدم تو امتحانا ک کلا دپرس بودم خدا خدامیکنم سال دیگه منو با بچه ها تو یه کلاس بندازن راستی پیشنهادمیکنم آلبوم پالت رو گوش کنین -شهر من بخند -آقای بنفش پالت عالیه...محشره
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 خرداد 1394 11:02
امروز ب خاطر کلیپامون اومدم بلاگ حیف چه زود گذشت دو سه ماه دیگه تولدمه مدرسه ها داره تموم میشه همون مدرسه ی رویایی دبیرستان که تو کلاسای تابستونی اونقد اشتیاقشو داشتم دیگه سال اول دبیرستان نخواهم بود باید تعیین رشته کنم ب عبارتی دیگه برم تو دهن شیر نمیدونم سال دیگه باهم خواهیم بود یا نه دوست جونیام دوستون دارم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 15:55
آخرین برگ سفرنامه ی باران این است که زمین چرکین است شفیعی کدکنی
-
سال نویس
شنبه 1 فروردین 1394 00:01
سر سال نو...تنها چیزی که میتونم و میخوام بذارم تو بلاگ آدرس وبه خودمه http://silver-shoe.blogfa.com/ خیلی وقته قایمش کردم ولی خو ازاین بلاگمون که با مرضیه است متروکه تر نیس..یه چیزی مث خونه ام میمونه...
-
سال عروس مبارک
پنجشنبه 28 اسفند 1393 19:09
سال عروستون مبارک
-
سال نو
پنجشنبه 28 اسفند 1393 18:19
چند روز دیگر امروز پارسال می شود کمی ساده اندکی خنده دار وقدری عادی ! امروز سالهاست می رود و ما همیشه چشممان پی فرداست . افسوس ! به فکر پاییز تابستان را و به فکر بهار زمستان را فدا می کنیم . جشن می گیریم عید می گیریم و دوباره همانی می شویم که بودیم با اختلاف چند تار موی سپید تر!
-
یلدا ب سبک ادبی
جمعه 28 آذر 1393 16:32
شب یلداست؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛ شبى که طراوت هندوانه هاى تازه تابستان به سرماى دستان زمستان هدیه مى شود و داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود. در ازدحام بشقاب هاى کوچک بلور، شیرینى صمیمیت ها و یکدلى ها، تقسیم مى شود و...
-
اس ام اس تبریک شب یلدا 93
جمعه 28 آذر 1393 16:28
خودیگه یلدا شده خبر نداشتین..یلداتون مبارک پیشاپیش اینم هدیه ی من ب شما اس ام اس تبریک شب یلدا 93 سیاهی پیراهن عزای حسین بلندترین شب یلدای شیعه هاست امشب از قصه ی غصه های کربلا بگیم چه سخاوتمند است پاییز که شکوه بلندترین شبش را عاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد زمستانتان سفید و سلامت . . . یلدا مبارک پیامک تبریک شب یلدا...
-
شعر زمستان اخوان ثالث
جمعه 28 آذر 1393 16:25
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است. کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید نتواند که ره تاریک و لغزان است وگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است پس...
-
چندتا عکس قشنگ و باحال وئ ناز و گوگولی و جذاب و سرگرم کننده و هرچی ک بخواین
جمعه 23 آبان 1393 18:35
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 آبان 1393 21:04
چ وضع خرابیه هیشکی نمیاد دیگه بلاگ؟ بر چ؟؟؟؟؟؟
-
داستان قشنگ و پندآموز پادشاه و سرباز نگهبان
یکشنبه 11 آبان 1393 20:10
اینم یه داستان قشنگ بخونینش حتما ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺳﺮﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ ﮔﻔﺖ:ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺭﻡ ﮔﻔﺖ:ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ... ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ. ﺻﺒﺢ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪﻛﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﻭﻋـــــﺪﻩ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻣﺖ ﻣﺮﺍ ﻭﯾـــــــــﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ. . .!!!
-
ملیم نالاحت است لفطا موزاحم نشفید
جمعه 9 آبان 1393 19:02
ملیم نالاحته:-( من نیسم ایجا چ خبره بهم بگین!!! این حنانه احدی هم مصیبتی شده..این سپهر هم کش تنبونی...همه بزلگ شدینا=-O من نالاحتم...الکی انگ شادی نچسبونین شچست عجقی خولدم.. اگه الکی شادین رمان "آبنبات چوبی"رو بخونین گلیه کنیم باهم دارم رمانمو هم مینویسم ولی حال ندارم تو نت بذارم... افسردگی نگیرم خوبه...الان...
-
لینک دانلود
جمعه 25 مهر 1393 13:07
مجید اینم واسه بنر لینک دانلود
-
داستانی خوب برای سرکلاس دینی بچه های 101 دبیرستان فرزاندگان
جمعه 25 مهر 1393 12:25
اینم یه داستان که میخواستم سر کلاس دینی بخونم ولی نخوندم. شما بخونید. سه نفر جواب آزمایش هایشان را در دست داشتند . به هر سه ، دکتر گفته بود که بر اساس آزمایشات انجام شده به بیماری های لاعلاجی مبتلا شده اند به صورتی که دیگر امیدی به ادامه زندگی برای آنها وجود ندارد .در آینده ای نزدیک عمرشان به پایان می رسد .آنها داشتند...
-
قشنگه بخونین
جمعه 25 مهر 1393 08:01
من درشهری زندگی میکنم که یکی ازمعروف ترین سمفونی های موزارت راروی دنده عقب وانت میگذارند! شهریکه روانشناس هایش ازهمسرانشان طلاق گرفته اند! دکترهایش بیمارند! تحصیل کرده هایش بیکارند شهری که درجدولهای روزنامه هاومجله هاسوال اینست:بی دینی7حرفی وجواب میشود:سکولاری! شهریکه میگویندمسلمان سازومسلمان داراست اماباهرنفس تهمت...
-
غروب شادی هایمان - فصل نهم
چهارشنبه 23 مهر 1393 13:47
فصل دهم می خواین پروش کنید زن داداش؟ برگشتیم و پشت سرمون یه پسر سبزه با موهای حنایی که بالاشون داده بود و یه کمیم لاغر بود رو دیدیم.چشمای معمولی و قهوه ای، ابروهای کشیده، صورت معمولی با تیپی متعادل و خوب. مسعود: تو اینجا چی کار میکنی؟؟؟ فصل دهم می خواین پروش کنید زن داداش؟ برگشتیم و پشت سرمون یه پسر سبزه با موهای...