ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چه خوش بود...
یاد آن روزگاران بخیر که تو بودی....من بودم....تک و تنها در کوچه های غم زده.....یادش بخیر من این سر دنیا بودم وتو آن سر دیگرش.....یادش بخیر روزگار بی گاری ما....یادش بخیر آن زندگی های پر ستاره....یادش بخیر آن آرزوهای بی نهایت و کم ارزش....یادش بخیر آن خراب کاری های کودکانه....آن ترس های بچگانه....آن بازی های خنده دار....آن کلاغ پر های بی ریا....آن ها که باز می خواستند ثابت کنند من از تو و تو از من راهمان جداست.... یادش بخیر آسمان زمین ، خورشید و ماه ،شب و روز ، همه و همه دست در دست یکدیگر داده بودند تا ثابت کنند من و تو مال هم نیستیم.....یادش بخیر همان روز شبی و ماه خورشیدی که همه ی مردم می گفتند ازهم فراریند هم دست در دست یکدیگر داده بودند...ولی ما حتی نمی دانستیم من و تو یعنی چی؟....ما هنوز در رویا های کودکانه پرنسس و پرنس بودیم....یادش بخیر!!!!....وحالا باز روزگار و دنیا و کائنات می خواهند درست و حسابی ثابت کنند "من و تو" ،"ما" غلط است ،" من و او "و"او و او" درست روزگار است......کاش هنوز معنی با هم بودن را نمی دانستیم.....
باریک
باریک مریمی
خیلی خــــــــــــوب بود
کیفور شدم.