شبکه جهانی مستفیض نما

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.
شبکه جهانی مستفیض نما

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.

برادر کوچک

برادر کوچک 

 

   گفتند بزرگ می شود

 من هم به خیال بزرگ شدنش ،ثانیه ها را سپردم به امان خدا ،بزرگ شد ولی بزرگ تر از آن چیزی که می خواستم...برادری میخواستم تا دستش را بگیرم تاتی کند...برادری میخواستم خنده هایش همچون گذشته شیرین...برادری میخواستم تا بزرگش کنم،شاهد بزرگ شدنش باشم...

    ولی غافل شدم،غافل از آن لبخند ها،غافل از "مریم" هایی که فریاد می زد تا بیایم و ببینمش......

    بزرگ شد...بزرگانه شد....لبخند هایش شد،همان پوزخند هایی که من در جواب کودکی اش می زدم.....

بزرگ شد و من در حصرت کودکی اش ماندم....بزرگ شد بزرگانه فکر کرد،بزرگانه خندید،بزرگانه فریب  داد و بزرگانه تر ازمن بزرگ شد 

برادر کوچک 

 

 

   گفتند بزرگ می شود

 من هم به خیال بزرگ شدنش ،ثانیه ها را سپردم به امان خدا ،بزرگ شد ولی بزرگ تر از آن چیزی که می خواستم...برادری میخواستم تا دستش را بگیرم تاتی کند...برادری میخواستم خنده هایش همچون گذشته شیرین...برادری میخواستم تا بزرگش کنم،شاهد بزرگ شدنش باشم...

    ولی غافل شدم،غافل از آن لبخند ها،غافل از "مریم" هایی که فریاد می زد تا بیایم و ببینمش......

    بزرگ شد...بزرگانه شد....لبخند هایش شد،همان پوزخند هایی که من در جواب کودکی اش می زدم.....

بزرگ شد و من در حصرت کودکی اش ماندم....بزرگ شد بزرگانه فکر کرد،بزرگانه خندید،بزرگانه فریب  داد و بزرگانه تر ازمن بزرگ شد

     من هم بزرگ شدم،بزرگ شدم در حصرت خواهری کردن در جواب برادری هایش

    از همان اول بزرگ بود،بزرگ تر از لبخند های یک سالگی اش،بزرگ تر از دهن کجی عکس هایش در جواب دلایل کودکانه ام

بزرگ بود و من کوچک ...انگار جابه جا آمده بودیم به دنیا

انگار اول او بود بعد من.....انگار بزرگی اش را خدا به ثانیه های دیر تر آمدنش داده بود...به سال هایی که در حصرت داشتنش می سوختم و دعای هر شبم دعای بودنش بود در کنارم.انگار خدا هم میخواست به من از پشت شیشه ی آسمان دهن کجی کند

بزرگ شدیم ...من در حصرت کودکی و او برای بزرگ تر شدن...

هر دو بزرگ شدیم قد کشیدیم...برادر چند روزه ی هفت سالگیم شد برادر هفت ساله ی سیزده سالگیم

شاید می دانست روزی برای پیدا کردن عکس هایش همه فولدر های قدیمی کامپیوتر  را زیر و رو خواهم کرد...چون دیگر خنده های تمام دندانش جزو آرزو های تکرار نشدنی ام شده است...چون دیگر نمی خندد یا اگر هم میخندد خنده های صادقانه ی کودکی اش نیست بر صورتش

         دلم خیلی دیر می فهمد کجاست؟خیلی دیر دلتنگ می شود،خیلی دیر یاد آن روز ها می افتد،گاهی آهنگی ترانه ای شاید بیادش بیندازد کودکی را؟برادری که2شهریور85پا به جهان گذاشت؟دلم شاید نا هماهنگ ترین عضو بدنم باشد....

برادر بزرگ چند روزه ی هفت سالگیم دلم هوایت را کرده.....

دلم به هوای یک بازگشت هفت ساله ثانیه ها را ول کرده به امان خدا....

دلم به هوای فرو رفتن در عکس هایت چشمانم را به عکس های کودکی ات دوخته

    برادر هفت سالگیم می شنوی؟

   برادرم می دانی شاید ظالمانه باشد اما کاش بزرگ نشوی...بزرگ نشوی...تا من در حصرتت نمانم بزرگ نشوی تا فرصت بغل کردنت را پیش از موعد از دست ندهم

       برادرم چه قدر خوب است که حداقل درعکس های تولدم از من دور نمی شوی....چه خوب است در آنجا پوز خندنمی زنی به منی که فقط برای یک عکس بغلت کرده بودم........چقدر خوب است که آن موقع فقط برای یک جمله ی بخند جلوی دوربین میخندیدی آن هم صادقانه ی صادقانه....چه خوب است که هرگز در عکس هایت از خندیدن خسته نشده ای...چه خوب است خود بزرگی هایت هنوز رهایم نکرده است

دوستت دارم بی چون و چرا

نظرات 2 + ارسال نظر
رها چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 14:13

خیلی خوووووووووب بود

مقسی
ولی اگه حداقل ایمیل یا وبتو میذاشتی بهتر بود رها جوووووووووون

... دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 13:31

خیلی خیلی خیلی خیلی
خوشگل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد