ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اندیشه
گاه می اندیشم
به چه می اندیشند
مردم این شهر
که همه از غم رفتن این ثانیه ها غم گینند
گاه می اندیشم
حصرت این ثانیه ها
چه بهایی دارد
به بهای یک عمر
یک عمر می شود حصرت یک لحظه فروخت؟
گاه می اندیشم
گاه می اندیشم
که به عشق ازلی فکر کنم
به گذشت،عشق،علاقه
ونمی دانم چه وقت
می شود پر شد از عشق
از آرامش
گاه اندیشه ی من تو خالیست
مثل یک گوی بلوری که در آن می چرخد ماهی افکارم
گاه می بینم نه ماهی ست نه گوی
و نه اندیشه پر عشق است
گاه می بینم چه راحت صیاد
ماهی قرمز گویم را برد
گاه می بینم که صیاد منم
روح سرگردانم
می رباید ماهی قرمز را
ومن از فکر تهی
می روم این راه را
راه را تا خانه
قشنگه قشنگه خوبه