ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اندوه محرم
سال نو می شود؛
با بوی غم،آرایش پارچه های سیاه بر محله ها
شست و شوی گریه ها
نوای نوحه ها و روضه ها
چه عید غم انگیزی،عید که نه عزا
1374سال می گذرد از آن روز
از آن روزی که؛
عیدمان عزا شد،زندگیمان تلخ و جهلمان آشکارا
چه بی رحمانه نبر 72 تن در برابر30هزار نفر
هنوز می آید صدای گریه ها و زاری های زنان و کودکان دشت بلا
هنوز می شنوم فریاد"چه کسی ست مرا یاری کند؟"حسین را
من کجایم؟در میان این همه غصه و آشوب و بلا؟
با چادری سیاه می نشینیم در مجلس اشک و آه
اشک می ریزیم با آه و و واه
اما دو روز است این اشک ها
حتی صبر نمی کنیم که سه روز بگذرد از عاشورا
فردای عاشورا؛
قهقهه خنده در محله ها
لباس سفید و شادی ها
ما که هستیم؟گاهی قدیسه و گاهی...
هنوز کم است برای وصف این ماه
ولی همه این گونه نیستند
گاهی اشک و گاهی خنده و شادی ها
با وجود این ها
اندوه این ماه غیر قابل وصف است ، شاید برای بعدی ها...