ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شاید بتوانی بدهی پایانم
قصه ام با نامت همچنان بی پایان
در دل برگ سپیدی جا ماند
قلب من در وسط قصه ما بلوا کرد
کاغذ آخرخون شد
سرخ سرخ رنگ انار
موقع له شدن دانه ی آن وسط انگشتان
قلب من بلوا کرد
کاغذ خونین رنگ
قصه را رنگی داد
رنگ دیوانگی و رنگ جنون
ادامه مطلب
شاید بتوانی بدهی پایانم
قصه ام بی قلبت،با نامت،با وجود و یادت
رنگ دیوانگی و خون دارد
شاید اینبار به پایان که رسید قصه ی ما
قصه ای گشت شروع
قصه ای خوب و پراز خوشبختی
من نمیدانم ولی کاش
آخرقصه ی ما رنگ دیوانگی و خون ندهد
کاش این قصه نبود قسمت ما
من و تو مانشدیم
ما نشویم
قصه مان حرفیبود
حرف بی انجامی
قصه مان راست نبود کج می رفت
شاید این بود دلیلش شاید....