شبکه جهانی مستفیض نما

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.
شبکه جهانی مستفیض نما

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.

گنج معمولا میان خانه ای ویرانه است ،عذر میخواهم


 گنج معمولا میان خانه ای ویرانه است

مست اگر با دست خالی راهی میخانه است

احتمالاً در سرش یک فکر بی باکانه است

عقل دارم!- بیشتر از آنچه لازم داشتم-

هر که از دیوانگی دل می کند دیوانه است!

پیش چشم آشنایان هرچه میخواهی بگو

سختی تحقیر پیش مردم بیگانه است!

راه خود را کج کن و قدری از آنسوتر برو!

هرکجا دیدی سری آرام روی شانه است!

من نمیدانم چه سرّی دارد اینکه در دلم –

هرکه مهمان می شود در حکم صاحبخانه است!

اینکه در آغوش من بودی دلیلی ساده داشت:

گنج معمولاً میان خانه ای ویرانه است!

اصغر عظیمی مهر

  

شهرت شهرم اگر از بیستونش بوده است

جوهر شعر من از رنج و جنونش بوده است

شوکت دریا به موج و دولت باد از وزش ؛

در مقابل هیبت کوه از سکونش بوده است

برج و بارو گرچه در ظاهر شکوه قلعه هاست

اتکای قصر اغلب بر ستونش بوده است

هر کسی بر سیم آخر می زند فهمیده است

شور تار از پنجه های ذوالفنونش بوده است

هیچ چیز از رمز و راز آن نفهمید آخرش

هرکسی در عشق فکر چند و چونش بوده است

چشم من چون کشتی نوح است در آن پا گذار

جای بیرون منتها دریا درونش بوده است


همیشه حق با دیوانه هاست

هیچکس یادی نکرد از من ، کنم من یاد ِ چه ؟!
یاری اندر کس نمیبینم ، پس استمداد ِ چه ؟!

هیچ امیدی به آبادانی این شهر نیست !!!
بیش از این ماندن در این شهر ِ خراب آباد ِ چه! 

گوش مردم این زمان بدجور سرسنگین شده ست!
در میان این کَرستان میکنی فریاد ِ چه ؟!

داستان عشق را تحریف شاید کرده اند !
قصه ی شیرین و مجنون ، لیلی و فرهاد ِ چه ؟!

دوزخی هستم! نترسانید من را از عذاب !
عبرت خلقم خودم! قوم ثمود و عاد ِ چه ؟!

عید ، ماتم دیده را داغی مضاعف میدهد !
« تسلیت» باید بگوییدم؛ « مبارکباد» چه؟!

اصغر عظیمی مهر


عذر میخواهم

ارتباطی ساده و بی دردسر می خواستی

رازداری مطمئن از هر نظر میخواستی

عاشقی با چشم و گوش بسته منظور تو بود ؟

یا غلامی گیج و لال و کور و کر میخواستی؟

بوسه نه! همخوابه نه! حتی قراری ساده نه!

دفتری از خاطرات بی خطر میخواستی!

سن من از این ادا اطوارها دیگر گذشت!

مردِ کامل بودم اما تو پسر میخواستی!

گفته بودم کار من عمری شبیخون بوده است!

از من اما جنگجویی بی جگر میخواستی!

عذر میخواهم! بلانسبت! ولی با این حساب –

احتمالاً جای خاطرخواه ‘ خر می خواستی!


اصغر عظیمی مهر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد