شبکه جهانی مستفیض نما

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.
شبکه جهانی مستفیض نما

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.

اشعار زیبایی از مریم حیدر زاده


حسرت تو داشتن

مثل اون وقتا هنوز دلم برات لک می زنه

حسرت داشتن تو ٬ پیر شده ٬ عینک میزنه

صورتم سرخ شده بود ٬ اما حالا کبود شده

جدایی یه عمره داره توی اون چک می زنه

اونی که من نمیخواستمش ولی منو میخواست

منو میبینه یه وقت دوباره چشمک میزنه

یادته مشروط دوست داشتن تو شدم یه عمر ؟

هنوزم کامپیوتر داره برام تک میزنه

حالا که گذشت و رفتی و منم تموم شدم . . .

مثل تو کی آدمو جای عروسک میزنه ؟

دیشب از خواب پریدم خوب شد ٬ آخه دیدم یکی

داره به ماشین تو ٬ هی گل میخک میزنه

تو که تنها نبودی ٬ یکی پیشت نشسته بود

بگذریم ٬ این دل من همیشه با شک میزنه

اونی که بهم میگفت دوست دارم ٬ دوسم نداشت

دیده بودم واسه ی دختره سوتک میزنه

باورت میشه هنوز عاشقتم ٬ اون روز خوب

دل هنوز واست (( تولدت مبارک )) میزنه

تو زیاد دوسم نداشتی ٬ خوب مقصر نبودی

کی میاد امضا زیر قول یه کودک میزنه ؟

نه که بچه ها بدن ٬ پاک و زلاله قلبشون

ولی نبض عقلشون ٬ یه قدری کوچک میزنه

فکر نکن فقط توی ٬ رسمه یه وقتا حوصله

میره آسمون ٬ خودش رو جای لک لک میزنه

دختر همسایمون ٬ نمیدونه دوس نداری

داره دور قاب عکست گل و پولک میزنه

نه که فکر کنی به تو نظر داره ٬ میکشمش

مثلا داره رو زخمام گل پیچک میزنه

کارش این نیس ٬ طفلکی شب تا سپیده میشینه

گل و بوته و شکوفه روی قلک میزنه

راستی من چرا تو نامم اینا رو به تو میگم

نمیگم گوشای رویام دیگه سمعک میزنه

جز واسه نوار تو که توش صدای نازته

به نفس هام عطر سیب قندک میزنه

نامه مو جواب نده ٬ دوسم نداشته باش ٬ ولی

نذا اصلا نزنه قلبی که اندک میزنه

پیش هیچ کسی نرو ٬ حلقه دست کسی نکن

چون گناهه ٬ من هنوز دلم برات لک میزنه               مریم حیدر زاده



  

هشدار سبز

کاش بیایم برای بی پناها سایبون باشیم

با دلای شکسته کمی مهربون باشیم

کاش بیایم به باغبونا کمی حرمت بذاریم

احترام دلای شکسته رو نگه داریم

کاش به مهربون ترا دینمونو ادا کنیم

سهم خوشبختیمونو وقف بزرگترا کنیم

کاش یه کاری بکنیم که خستگی ها در بشه

مرهمی بشیم که زخم آدما بهتر بشه

کاش که شاخه ی درخت زندگی رو نشکنیم

هفته ای یه بار به باغبونامون سر بزنیم

کاش که پاک کنیم تموم اشکایی که جاریه

خوب نگه داریم چیزی که واسه یادگاریه

کاش دس پرنده های بی پناهو بگیریم

توی آسمون بریم دامن ماهو بگیریم

کاش با مهربونیمون غصه ها رو کم بکنیم

رشته های عشق رو تا همیشه محکم بکنیم

کاش بشینیم پای صحبت اونا که بی کسن

اگه درد دل کنن به آرزوشون می رسن

کاش تو عصری که همش سنگیه و آهنیه

بگیم از چیزایی که خوبه ولی رفتنیه

کاش هنوز دیر نشده قدر همو خوب بدونیم

نکنه دیر بشه تا ابد پشیمون بمونیم

کاش که این یه جمله هیچ موقع ز یادمون نره

آدمی چه بد باشه چه خوب باشه مسافره           مریم حیدر زاده


غصه نخور مسافر

غصه نخور مسافر اینجا ما هم غریبیم

از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم

فرقی نداره بی تو بهارمون با پاییز

نمی بینی که شعرام همه شدن غم انگیز ؟

غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست

اینجا ولی آسمون اشک ریختنم بلد نیست

غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت

فدای برق ناز اون چشای قشنگت

غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری

من که خودم می دونم که تو چقد صبوری

غصه نخور مسافر بازم میای به زودی

ما رو بگو چه کردیم از وقتی تو نبودی

غصه نخور مسافر غصه اثر نداره

از دل تو می دونم هیچکی خبر نداره

غصه نخور مسافر رفتیم تو ماه اسفند

اردیبهشت که بیاد تو برمیگردی ٬ لبخند

غصه نخور مسافر تولد دوباره

غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره

غصه نخور مسافر غصه کار گلا نیس

سفر یه امتخانه به جون تو بلا نیس

غصه نخور مسافر تو خود آسمونی

در آرزوی روزی که بیای و بمونی       مریم حیدر زاده


برای مخاطبم

دل من یه قفله اما دست تو مثل کلیده

می خوام از تو بنویسم کاغذام همش سفیده

یه سوال عاشقونه بگه هرکسی می دونه

اونکه دادم دلو دستش چرا دل به من نمی ده ؟

چه قدر دعا کنم من خدا رو صدا کنم من

دست من به آسمونه نیمه شب دم سپیده

گفتم از عشق تو می خوام سر بذارم به بیابون

گفت تو عاقل تر از اینی این کارا از تو بعیده

التمماس کردم که یک شب لااقل بیا تو خوابم

گفت که هذیون رو تموم کن انگاری تبت شدیده

گفتم آرزو دارم تو مال من بشی یه روزی

گفت تو این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده

اونی رو که دوست نداری دنبالت میاد تا آخر

اونی که دنبالشی تو چرا دائم ناپدیده

تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد

رنگ من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده

سرنوشت گریه نداره خودت این رو گفتی اما

تو دل من نمی دونم چرا باز یه کم امیده

تو من رو گذاشتی رفتی اما می خوام بنویسم

چه قدر واسم عزیزه اون که از من دل بریده       مریم حیدر زاده


لالایی بی لالایی

دیگه براش نمی خونم ٬ لالایی بی لالایی

انگار راحت تر میخوابه با نغمه ی جدایی

ای پونه ها ٬ اقاقیا ٬ شقایقای خسته

کبوترا ٬ قناریا ٬ جغدای دل شکسته

قصه ی کهنه ی شما آخر اونو نخوابوند

ترس از لولو مرده دیگه پشت درای بسته

دیگه براش نمی خونم ٬ لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

بارونای ریز و درشت و عاشق بهاری

ماه لطیف و نقره ای ٬ عکسای یادگاری

آسمون خم شده از غصه ی دور دریا

شبای یلدا پر از هق هق و بی قراری

دیگه براش نمی خونم ٬ لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

روز و شبای رد شده چه قدر ازش شنیدید

چه لحظه هایی که اونو تو پیچ کوچه دیدید

وقتی که چشماشو می بست ترانه ته می کشید

چه قدر برای خواب اون بی موقع ته کشیدید

دیگه براش نمی خونم ٬ لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

آدمکای آرزو ٬ ماهیای خاطره

دیگه صدایی نمی یاد از شیشه ی پنجره

دیگه کسی نیست که بهش هزار و یک شب بگم

رفت اونی که از اولم همش قرار بود بره

دیگه براش نمی خونم ٬ لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

برف سفید پشت بوم بی چراغ خونه

دو بیتیای بی پناه خیلی عاشقونه

دیدید با چه یقینی دائم زیر لب می گفتم

محاله اون تا آخرش کنار من بمونه

دیگه براش نمی خونم ٬ لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

پروانه ها بسوزید و دور چراغ بگردید

شما دیگه رو حرفتون باشید و برنگردید

یه کار کنید تو قصه های بچه های فردا

نگن شما با آبروی شمعا بازی کردید

دیگه براش نمی خونم ٬ لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

تمام شب ها شاهدن ٬ چیزی براش کم نبود

قصه های تکراری تو هیچ جای حرفم نبود

ستاره ها خوب می دونستن که براش می میرم

اندازه ی من کسی عاشقش تو عالم نبود

دیگه براش نمی خونم ٬ لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

از بس نوشتم  آخرش آروم و بی خبر ٬ رفت

نمی دونم همینجاهاس یا عاقبت سفر رفت

یه چیزی رو خوب می دونم این که تمام شعرام

پای چشای روشنش بی بدرقه ٬ هدر رفت

دیگه براش نمی خونم ٬ لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

لالاییا مال اوناس که عاشقن ٬ دل دارن

شب و می خوان ٬ با روز و با شلوغی مشکل دارن

کسایی که هرچی که قلبشون بگه گوش میدن

واسه شراب خاطره ٬ کوزه ای از گل دارن

دیگه براش نمی خونم ٬ لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

دیگه شبای بارونی ٬ چشم من ابری تیره

با عکس اون شاید یه ساعتی خوابم می بره

منتظر هیچ کس نیستم تا یه روزی بیاد

با دستاش آروم بزنه به شیشه ی پنجره

دیگه براش نمی خونم ٬ لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

ته دلم همش می گه اگه بیاد محشره

دلم با عشقش همه ی ناز اونو می خره

من نگران چشمای روشنشم یه عالم

یعنی شبا بی لالایی راحت خوابش می بره ؟

من حرفمو پس می گیرم باز می خونم لالایی

اگه بیاد و نزنه ٬ باز ساز بی وفایی

انقدر میخونم تا واسه همیشه یادش بره

رها شدن ٬ کنار من نبودن و جدایی

لالالالایی شبای ساکت و پرستاره

کاش کسی پیدا بشه ازش برام خبر بیاره

آرزومه یه شب بیاد و با نگاهش بگه

کسی رو جز من توی این دنیای بد نداره         مریم حیدر زاده


حال هوای داشتنت

هوایی که تو توش نفس می کشی

عطر گلش به آسمون می رسه

کسی که دیوونه ی چشمات میشه

مثل من آخر به جنون می رسه

جاده ای که تو توش قدم میذاری

تا کهکشون راه شیری میره

به هر کی مثل من نگا بندازی

یه عمری قلبش به اسیری میره

اتاقی که خواباتو توش می بینی

بدون اینکه بدونی بهشته

زیبا نمی دونم چرا یه جوری

اسم تو رو خدا با من نوشته

شاخه گلی که تو می گیری دستت

تو هیچ خزونی دیگه خم نمی شه

زیبا بذار هرچی که خواستن بگن

از عشق من به تو که کم نمی شه

آب زلالی که ازش می نوشی

حس می کنه زود رسیده به دریا

قطره ی آبم دیگه خوب می فهمه

دریا یعنی تو یعنی عشق زیبا

سقفی که بالای سرت می شینه

چه قد به بالا بودنش می نازه

اون تنها سقفیه که توی دنیا

بازی و آسمون بهش می بازه

فقط یه خطشو برات نوشتم

زیبای ماه من اینا بهانس

اینا همه گذشتن از جنونه

اینا همش رد شدن از ترانس

به کل آدما حسودیم می شه

شاید یه بار اسم تو رو بیارن

به اونا که زیبا می خوام بدونی

اندازه ی من تو رو دوس ندارن

اونی که تو قاموس ناز چشامت

دلت می خواد بهش بگی دخالت

یه جور جنونه که حالا پزشکا

بهش می گن گذشتن از حسادت

اینو نوشتم که بگو عزیزم

همین حالا چه امروز و چه فردا

بدون اعتنا به حرف مردم

دیگه می خوام سر بذارم به صحرا

برم یه جای دور خیلی نزدیک

یه جایی پشت عقده های دنیا

برم یه جا دنبال تو بگردم

دنبال تو دنبال عطر زیبا

انقد برم که مردم زمونه

بدون حد و مرز و حرف و قانون

به مریمی که عاشق زیبا شد

بگن توی کتاب و قصه مجنون

زیبا چرا من اینجوری نوشتم

تو هم مث من داری می گی دوری ؟

می گی تحملش کنم تا آخر

زیبا ولی نمیگی که چجوری ؟

زیبا میگی وصال تو عاشقی نیس

یه روز صداتو نشنوم می میرم

اما نه هرچی تو بگی همیشه

خیال بکن حرفمو پس می گیرم

من می دونم یه روز گرم ابری

از پیش من می ری واسه همیشه

به قول تو این کار سرنوشته

نه و نمی خوام سرش نمی شه

مث نسیم اولای پاییز

با طالعت می ری و من می مونم

بی خبر از اون مقصد طلاییت

مث دیوونه ها برات می خونم

هرجا با هرکی توی دنیا بری

دلم عجیب هواتو کرده زیبا

اول اسم نازتم نمیدم

به لشکر ستاره های دنیا

تو گفتی عاشقی رسیدنی نیست

درست مث رویای من که کاله

مث صریحی تو یه مرزی داری

شکستن ضریح تو محاله

زیبا فقط یه چیز دیگه مونده

اینکه می گم تمام آرزومه

بگی می دونی من چقد دیوونم

فقط همینو بدونی تمومه

تو مخمل صورتی خیالم

سر تو هر لحظه سر پادشاس

خیال چشمای قشنگ تو تخت

عادت و این حرفا مال آدماس

کسی که عاشق تو شد یه روزی

همه می گفتن یه ذره آدمه

حالا می گن مجنون عشق زیباست

توی شناسنامه ولی مریمه 

زیبا نرو میری ولی دیوونت

یه روزی ثابت می کنه به دنیا

که آدما واسه جواب گرفتن

فقط باید برید سراغ زیبا

دو دیقه بعد یه تماس کوتاه

یک شب نرم و خنک پاییزی

زیبا جونم کاش که یکی می فهمید

چه قد دوست دارم چه قد عزیزی                 مریم حیدر زاده


نمی دونن که تو  بهانه منی


همه میگن تو منو دوس نداری

همشون پشت سر تو بد میگن

نمیدونن تو از آسمون میای

خودشون اهل یه دنیای دیگن

همه میگن اسمشه تو با منی

توی قلب تو یه کم جا ندارم

روی اسم تو باید خط بکشم

برم و چشماتو تنها بذارم

اونا از چشمای تو بی خبرن

نمیدونن که نگات نفس داره

اونا غافلن که چشم روشنت

توی نور ماه نقره دس داره

همه دوس دارن ازت دس بکشم

همشون بهم میگن دیوونه ای

نمیدونن تو برام بهانه ای

معنی شعرای عاشقانه ای

همه میگن پیش اون کسی برو

که یه کم قدر نگاتو بدونه

همه با دس هی منو نشون میدن

میگن این دیوونه سا این همونه

تو رو با خیلیا دیدن همشون

هی میگن تو بی وفایی میکنی

به منم میگن داری محبت و

از چشای اون گدایی می کنی

ولی من به اونا گوش نمیکنم

تو تمام هستی و بهانمی

توی سایه روشنای شعر و درد

تو اهورایی ترین ترانمی

همه میگن یکی از همین روزا

واسه ی همیشه از پیشم میری

جلوی چشمای بی قرار من

یکی دیگه رو تو آغوش میگیری

اما من باورشون نمی کنم

اونا از عمق دلت بی خبرن

تو روی ابرای آسمونی و

اونا اینجا تو زمین پشت درن

راز چشماتو ولی من میدونم

میشینم تا تو مال خودم بشی

میمیرم تا از یه راه دور بیای

باز بهونه ی تولدم بشی             مریم حیدر زاده


وقتی کسی رو  دوس داری

وقتی کسی رو دوس داری ، حاضری جون فداش کنی 

 حاضری دنیا رو بدی ، فقط یه بار نیگاش کنی

به خاطرش داد بزنی ، به خاطرش دروغ بگی

رو همه چی خط بکشی ، حتی رو برگ زندگی

وقتی کسی تو قلبته ، حاضری دنیا بد باشه 

 فقط اونی که عشقته ، عاشقی رو بلد باشه 

 قید تموم دنیا رو به خاطر اون می زنی

خیلی چیزا رو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی

حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم 

 اما صداشو بشنوی ، شب ، از میون دوتا سیم

حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو

فقط خدانکرده اون یه وقت بهت نگه برو

حاضری هرچی دوست نداشت ، به خاطرش رها کنی 

 حسابتو حسابی از مردم شهر جدا کنی

حاضری حرف قانونو ، ساده بذاری زیر پات 

 به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب با وفات 

 وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری 

 تولد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری

حاضری جونتو بدی ، یه خار توی دساش نره 

 حتی یه ذره گرد و خاک تو معبد چشاش نره

حاضری مسخرت کنن تمام آدمای شهر

 اما نبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر 

 حاضری هرجا که بری به خاطرش گریه کنی 

 بگی که محتاجشی و به شونه هاش تکیه کنی

حاضری که به خاطر خواستن اون دیوونه شی

 رو دست مجنون بزنی ، با غصه ها ، همخونه شی

حاضری مردم همشون تو رو با دس نشون بدن

دیوونه های دوره گرد واسه تو دس تکون بدن

حاضری اعتبارتو به خاطرش خراب کنن

کار تو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن     مریم حیدرزاده


ماجرایی دوتا گل سرخ

گل سرخ قصمون با شبنم رو گونه هاش

دوباره دل داده بود به دست عاشقونه هاش

خونه ی اون حالا تو یه گلدون سفالی بود

جای یارش چه قدر تو این غریبی خالی بود

یادش افتاد که یه روز یه باغبون دو بوته داشت

یه بهار اون دو تا رو کنار هم تو باغچه کاشت

با نوازشای خورشید طلا قد کشیدن

قصشون شروع شد و همش به هم می خندیدن

شبنمای اشکشون از سر شوق و ساده بود

عکس دیوونگیشون تو قلب هم افتاده بود

روزای غنچگیشون چه قدر قشنگ و خوش گذشت

حیف لحظه هایی که چکید و مرد و برنگشت

گلای قصه ی ما ٬ اهالی شهر بهار

نبودن آشنا با بازی تلخ روزگار

فک می کردن همیشه مال همن تا دم مرگ

بمیرن ٬ با هم میرن از غم باد و تگرگ

یه روز اما یه غریبه اومد و آروم و ترد

یکی از عاشقای قصه ی ما رو چید و برد

اون یکی قصه ی این رفتنو باور نمی کرد

تا که بعدش چیده شد با دستای سرد یه مرد

گلای قصه ی ما عاشقای رنگ حریر

هرکدوم یه جای دنیا بودن و هر دو اسیر

هیچکی از عاقبت اون یکی با خبر نبود

چی می شد اگه تو دنیا ٬ قصه ی سفر نبود

قصه ی گلای ما حکایت عاشقیاس

ما یاسا ٬ پونه ها ٬ اطلسیا ٬ رازقیاس

که فقط تو کار دنیا ٬ دل سپردن بلدن

بدون اینکه بدونن ٬ خیلیلا خیلی بدن

یکیشون حالا تو گلدون سفال ٬ خیلی عزیز

اون یکی برده شده واسه عیادت مریض

چه قدر به فکر هم اما چه قدر در به درن

اونا دیگه تا ابد از حال هم ٬ بی خبرن

روزگار تو دنیای ما قربونی زیاد داره

این بلاها رو سر خیلی کسا در میاره

بازیاش همیشه یک عالمه بازنده داره

توی هر محکمه کلی برگ و پرونده داره

این یه قانون شده که چه تو زمستون ٬ چه بهار

نمیشه زخمی نشد از بازیای روزگار

اگه دست روزگار گلای ما رو نمی چید

حالا قصه با وصالشون به آخر میرسید

ولی روزگار ما همیشه عادتش اینه

خوبا رو کنار هم میاره ٬ بعدم میچینه

کاش دلایی که هنوزم میتپن واسه بهار

در امون بمونن از بازیای تلخ روزگار       مریم حیدر زاده


نمی ذارم


نمی ذارم تو رو از من بگیرن

حتی تو عالم عکس و نقاشی

روی پیشونی سرنوشتته

تو باید فقط مال خودم باشی

نمی ذارم که تو رو بدزدنت

جای تو فقط رو چشمای منه

توی فال من فقط اسم توئه

کسی که چشاش مث تو روشنه

نمی ذارم این همه خاطرمون

پنهونی کنج یه خورجین بمونه

قسمت طالع تو سفر بشه

واسه من یه درد سنگین بمونه

نمی ذارم اونا که کم عاشقن

من و از خیال تو جدام کنن

نمی ذارم تو بری که آدما

همشون با سرزنش نگام کنن

نمی ذارم توی خلوتت کسی

بیاد و با شادی با تو دس بده

اون باید لذت این دس دادنو

به من و خاطره ی تو پس بده

نمی ذارم کسی جز خودم یه روز

با تو و با رویاهات کنار بیاد

تازه از تولد تو حق داره

توی هر پس کوچه ای بهار بیاد

نمی ذارم که نوازش کسی

سب ناز مژه هاتو خواب کنه

نمی ذارم خونه ی آرزومو

کسی با اومدنش خراب کنه

نمی ذارم یه غریبه با نگاش

پادشاه دل بی ریات بشه

من میخوام خودم پسرتشت کنم

نمی ذارم که کسی خدات بشه

نمی ذارم به بهونه ی کسی

عشق و دنیای منو یادت بره

تو یه عمره دیگه زیبای منی

با یه دنیا اعتماد و خاطره

نمی ذارم تو رو صیدت بکنن

نمی ذارم که تو از پیشم بری

ولی توی سرنوشتم ٬ می بینم

تو نمی مونی پیشم ٬ مسافری

نمی ذارم جای من کسی شبا

بالای سرت لالایی بخونه

نمی ذارم دلی که مال منه

پیش بیگانه امونت بمونه

این نذاشتن چقدر خوبه ٬ ولی

آخه من که اختیاری ندارم

تصمیما رو همیشه تو میگیری

من چجوری میتونم که نذارم

تازگی خیلی سفارش می کنی

می گی کم کم دیگه وقت رفتنه

زیبا جون تو می خوای از پیشم بری ؟

از تو انقدر فقط سهم منه ؟

نمی خوای جواب بدی من می دونم

داشتن زیبا یه کار ساده نیست

مریمت شرایط و لیاقتش

واسه ی یه مژتم آماده نیست

ترس رفتنت دیوونم می کنه

ولی این دیوونه که کاره ای نیست

زیبا چش به رات می مونم همیشه

تنها دل خوشیم اینه چاره ای نیست     مریم حیدر زاده

 

اما باز نیمومدی

عاشق و مجنونت شدم

نخونده مهمونت شدم

کلی پریشونت شدم

اما بازم نیومدی . . .

قهوه ی فنجونت شدم

شمع تو شمعدونت شدم

خاک تو گلدونت شدم

اما بازم نیومدی . .  .

برف زمستونت شدم

رسوا و حیرونت شدم

چک چک ناودونت شدم

اما بازم نیومدی . . .

آفتاب و بارونت شدم

اشکای غلتونت شدم

عطر گلابدونت شدم

اما بازم نیومدی . . .

ماه تو ایوونت شدم

خراب و ویرونت شدم

گل گلستونت شدم

اما بازم نیومدی . . .

سه ماه تابستونت شدم

الوند و کارونت شدم

دشت های ایرونت شدم

اما بازم نیومدی . . .

دنا و هامونت شدم

نزدیک تر از جونت شدم

رگت شدم ٬ خونت شدم

اما بازم نیومدی . . .

خادم و دربونت شدم

اسیر زندونت شدم

گلاب کاشونت شدم

اما بازم نیومدی . . .

یه جوری مدیونت شدم

سنگ خیابونت شدم

راهی میدونت شدم

اما بازم نیومدی . . .

تو سختی ٬ آسونت شدم

تو دردا درمونت شدم

ناجی پنهونت شدم

اما بازم نیومدی . . .

لباس و سامونت شدم

سارق ایمونت شدم

چشمای گریونت شدم

اما بازم نیومدی . . .

لبای خندونت شدم

گشنه شدی نونت شدم

آب فراوونت شدم

امـا بازم نیومدی . . .

همیشه ممنونت شدم

من نی چوپونت شدم

آب تو بیابونت شدم

اما بازم نیومـدی . . .

شعرای ارزونت شدم

عمری غزل خونت شدم

تسلیم قانونت شدم

اما بازم نیومدی . . .

کشته ی مژگونت شدم

هلاک چشمونت شدم

رفتم و قربونت شدم

اما بازم نیومدی . . .               مریم حیدر زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد