ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دلم تنگ شده است برای آن روز های که بی دغدغه می خندیدم
شاد بودم
عاشق نبودم
دلم گیر نبود
یک سر داشتم وئ هزار سودا.
اما حالا
دلم جایی گیر شده؛
بی مروت آنقدر بد بهانه میگیرد که
چشم هایم هم دردشان گرفته
و بی وقت از درد به میگریند
و پلک هایم نیز درگیر این گیر و دار قلبم شده اند
همراه چشم هایم خیس می شوند
و از غم دلم هم را در بغل میگیرند
تا این ناراحتی را تقسیم کنند.
اما دل او آزاد است از هر دلدادگی
و من این سوی خط در فراغ او میسوزم و می سازم ... .
من تنها آتش می گیرم
اما او هر دم با همراهی می خندد.
من با خنده قهر کرده ام
ولی او پیمان دوستی همیشگی از خنده گرفته ..
و نمی داند کسی این سوتر ها
برای خنده اش می میرد
برای خنده ای که هیچوقت سهمش نشد ... .
کوک میکنم چشمانم رابرای آمدنت...نمی آیی ومن برای همیشه خواب میمانم