ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مدیر:
در یک کلمه: گیر 3 پیچ
مدت آشنایی: روز اول که اصن چشم به ریخت نحسش نیفتاد الحمدالله...روز دوم تو کلاس پژهش که طبقه دوم مدرسه همگانی برگزارکرده بودن...اومد حرفید کلی...بهتره بگم تحدید کرد...یکشنبه هفته پیش 16 شهریور
توضیحات اضافه: یه آدم لاغر..ریز..سیاه...زشت...استخونی...بی ریخت...همین دروصفش بس که از یکی بچه های کلاس دربارش پرسیدم گفت:"اول با آبدارچی مدرسه اشتباه گرفتمش"
پ.پ:دیگه هیچ کدوم از مسئولای مدرسه رو نمیشناسم
معلما: