شبکه جهانی مستفیض نما

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.
شبکه جهانی مستفیض نما

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.

آخرین برگ دفتر شیلخته بانو بی سوات که البته من نیسم!!!!

 

آخرین برگ دفتر شیلخته بانو بی سوات که البته من نیسم!!!!



1روز زیبای آفتابی تابستانی،نه ببخشید بهاری است....پدر و مادر گرام رفته اند صفا سیتی و من را همراه برادر اوسکولم مانند دیگر روزها در خانه رها کرده اند به امان الله...و من هم مانند همیشه برادر اوسکول خویشتن را از تلویزیون کنده و در کوچه رها کرده ام تا بلکه با هم سن و سالهای خود کمی بازی بنماید و دل من هم کمی وا شود...مانند دیگر روزهای کونتورول تیلیویزیون جانمان را بعدازکلی گشتن در پشت مبلها یافته و زدم شبکه دو در تلکتلکستش مجذوب شدم...طبق عادت همیشگی،ناخواسته انگشت نازنینم را با آن ناخن های به بیل گفته زکی اش در سوراخ مماغ خودنمودمی و دهانم را مانند غار علیصدر ازشدت تعجب باز نمودمی...غرق درتلتکستش  بودم که ناگهان صدای مهیبی به چشم خورد...


ادامه مطلب

   و باعث کج رویو انحطاط انگشت زیبامان در دماغمان شد که موجب درد شدیدی درناحیه مماغ شد که ما راهوشیارکرد و موجب بسته شدن دهان،بزرگ شدن ناگهانی چشمهایمان و درآوردن سریع انگشت از دماغ و گرفتن دودستی ناحیه آسیب دیده شد

درهمین حالت به خود خویشتن می پیچیدمی که متوجه صدا و حرکت عجیبی در داخل دهان شدم...با ترس و چندش دهانم را باز کرده و وقتی قادر به روئیت مگس در حال خروج از دهانم شدم با آسودگی خاطری وصف نشدنی و بی توجه به درد دماغم به حالت قبلی بازگشتم...ده دقیقه به همان صورت گذشت که ناگهان صدای مهیب دوباره تکرار شد ولی خب ایندفعه به خیر گذشت انگشتم تو دماغم نبود و دهنم بازنبود...برایهمین نداشتن مشغلات جسمی و فکری باعث شد که بالاخره مغزعزیز فعالیتی کنه و ارور بدهد وقتی متوجه بودن چیز غیر عادی دراطراف شدم با احتیاط  ازروی پوست های تخمه روی زمین گذشتم و سعی کردم که پایم بهشان برخورد نکند...چون میدونی خیلی ناناسن...اصن کلی دوکوراسیون خونه رو خوجل میکنن...اصن نمیخوام خدایی نکرده جمع و جور بشن....جیگل...عسیس دلم....با درنظر گرفتن احتمالات که خدایی نکرده دوکوراسیون خراب نمیشود...و بعد از اینکه مطمئن شدم با رفتن من به دنبال عامل صدا با ترکیدن کنسرو لوبیا و سرازیر شدن مواد داخل قابلمه غذا دوکوراسیون آشپزخونه خوشگل تر و کاملتر میشورد راهی شدم....و راه کوچه را در پیش گرفتم ....وسط پله ها بودم که دوباره صدای مهیب به چشم خورد و مرا متوجه منبع صدا کرد...که با تعجب خانه خودمان بود...با سرعت وبدون توجه به دوکوراسیون راه رفته را بازگشتم...پشت دربودم که چادر پایم را گرفت و نزدیک بود زمین مرا بخورد....ولی من بدون توجه به این مسئله که باعث بهم ریختن دوکوراسیون میشد....منبع صدا را دنبال کردم تا به آشپزخانه رسیدم....وسط آشپزخانه بودم که با برخورد چیز محکمی به سرم...کله ام به دوران افتاد....و با کله به زمین برخورد کردم...البته ناگفته نماند که دروسط زمین و هوا بودم و در حال سقوط که دست راستم به ظرف های نشسته روی میز خورد و باعث فروریختن آن ها روی زمین شد....همچنین دست چپم را که نیز برایپیدا کردن تکیه گاه تکان می دادم....با برخورد به کتری داغ درحال جوشیدن کاملا سوخت و فسیل شد وعلاوه بر سوختن باعث افتادن کتری با صدای مهیب به روی زمین و پخششدن اب خیلی داغ روی زمین شد....

زنده یاد مرحوم شیلخته بانوی بی سوات....روحش شاد...دمش گرم...یادش گرامی...با کلیک روی دکمه لاک و ختم این قائله که هر روز داریم میگیم بابا لایک بزن کامنت بذار روح مرحومه رو شاد و این قائله رو ختم به خیر کنین....

اللایک مع الکمنت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد