این کیه؟؟خاطرات سوزناک مانیا

یه چن ثانیه پیش تلفن زنگید...رفتم برداشتمش...آغا خدا نصیب گرگ بیابون نکنه...یکی تو گوشی حرف میزنه آروم مث این فیلما که قضیه آدم دزدی در میونه...اول فک کردم ولیه..میگم چرا اینجوری حرف میزنی؟؟...میگه بچه ها خوابن...وا بچه ها بچه ها کین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/خدا این کیه؟؟؟؟؟؟؟من کیم؟؟؟؟؟؟؟/کلا قلبم سنگ کوب کرد...میگم کی هستی؟میگه خاله...این خاله اکشن من دارم...اصن فک و فامیله دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خاطرات سوزناک مانیایی

مامانم اومده آب دوغ خیار درست کرده به جا شام به خوردمون داده،موقع وردن من دقیقا حس بروسلی رو داشتم موقعی که داشته تو فیلم اژدها وارد میشود بازی میکرده،بس که این آب دوغ خیار تیز بود....حالا کاشف به عمل اومده که مامان بنده برای جلوگیری از مبتلا شدن ما به هرگونه بیماری توش سیر کرده بوده...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1"گریه"

شعر بی غم

دلمان خواست که شعری بنویسیم به پهنای وجود

فارغ ازدرد وغم و بدبختی

فارغ ازهرسختی

خواستیم تا که قلم برداریم و نویسیم آن را

فارغ ازاین دنیا

لیک افتاد قلم

خم شدیم تا که قلم برداریم

خودمان افتادیم

پایمان سخت شکست

خوب شد فهمیدیم

شعر بی غم هیچ است....شاعربی غم سنگ....