شبکه جهانی مستفیض نما

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.
شبکه جهانی مستفیض نما

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.

دل نوشته ای به یک کودک ناشنوا و نابینا

بسم الله الرحمن الرحیم

دل نوشته

آری من تو را می بینم.آن لبخند های دروغین،آن چشمان بسته که منتظر بازگشایی هستند همه را از ته دل می بینم ودلی روشن که امید به آینده درونش را پر کرده. 

ادامه مطلب ...

حنما بخونین

باحاله ها گفته باشم


سر کلاس فیزیک بودیم که ناگهان وسط درس صدا های عجیب غریبی می آمد که البته فقط من می شنیدم صدای شکم بغل دستی ام بود . شکمش رو گرفته بود و صدای شکمش تشابه عجیبی به صدای یک ماشین که داشت از یه تپه بالا میرفت و یکدفه دنده خلاص می کرد داشت. یک دفه شکم من هم این جوری شد این ماشینه هم همش میخورد به تپه و دوباره گاز میداد. دیگه از این معده چیزی باقی نمونده بود... 

ادامه مطلب ...

پدرم...

پدرم...

پدرم کیست؟خوب پدر من است دیگر پ ن پ می خواستید پدر کوکب خانم باشد. خوب این کلمه یک سری مزایا والبته معایبی هم دارد. پدر مایه پول تو جیبی آدم است. پدرمانند سایه ای بالای سرمان قرار دارد و در مواقع سختی مراقبمان است. بله درست است من با پشت گرمی پدرم به اینجا رسیدم. اکنون که به این بخش رسیدیم می رویم سراغ معایب پدر جان 

1. پدر من چشماش سبزه و مثل گربه ها می مونه وقتی شب میشه اویی نگو اینقَدَر این پدرجان

 در شب وحشتناک میشود. اما فقط مواقعی که می خواهدمرا بترساند تصور کنین موقع خواب..... 

ادامه مطلب ...

چشم های آبی که...

چشم های آبی که... 

 

      یک جفت چشم آبی که روی تک تک وسایل اتاق می چرخید ،از میز تحریر کنار پنجره تا کمد دیواری قهوه ای شیک کنار 

  

در...از حالت چهره اش را گیجی را می شد فهمید گرچه به صورت غیر ارادی سعی در پنهان کردن آن کرده بود...  

ادامه مطلب ...

حوصله ی قافیه ی مرگ ندارم

  حوصله ی قافیه ی مرگ ندارم

حوصله ی قافیه ی مرگ ندارم

مرگ ندارم

زندگی میکنم به اجبار

مرگ میخواهم از ته دل

ولی چه کنم

مرگ بامن لج افتاده

شقایق زندگی ام پرپرشده

به بهانه چه زندگی کنم

قایق شادی سالهاست بر دیواره ی ساحل مرگ پهلو گرفته

من با قایق مرگ سفر میکنم به ساحل مرگ

آری شادی من به مرگ ست

امیدم هم به مرگ

همدم تنهاییم مرگ است ومرگ

من بامرگ غذا میخورم

با مرگ میخوابم

وبا مرگ زندگی میکنم

آه مرگ

چه نزدیکی

ولی دوری

چه همگامی

ولی خوابی

چرا؟

چرا من نه؟

چراهمسایمان آری

مگر یک دیوار چه فاصله ایست

چه فاصله ایست که جدا میکند مارا؟

چرا؟

چرا آری چرا؟

مگر جز من کسی طلب مرگ میکند

مگر جز من کسی بی شقایق هست

آه باز هم امیدم به توست

مگر چقدر طول میکشد

که مرگ بیاید و جانت روان کند

مگر چقدر زندگی طولانیست؟

بهای مرگ چیست که من نداده ام؟

بگو....

سخن بگو

که حاجت هیچ استخاره نیست

بگو دگر.....

نمی گویی؟.....