-
احترام - عشق
چهارشنبه 18 دی 1392 11:57
به کسانی که در لا به لای مشغله شان؛ وقتی برایتان پیدا می کنند احترام بگذارید. اما... عاشق کسانی باشید؛ که وقتی به آن ها نیاز دارید هرگز به مشغله شان فکر نمیکنند.
-
ارزانی
یکشنبه 15 دی 1392 13:07
چه کسی می گوید: که گرانی شده است? دوره ارزانیست! دل ربودن ارزان! دل شکستن ارزان! دوستی ارزان است! دشمنی ها ارزان! چه شرافت ارزان! تن عریان ارزان! و دروغ از همه چیز ارزان تر ... قیمت عشق چقدر کم شده است! کمتر از آب روان! و چه تخفیف بزرگی خورده؛ قیمت هر انسان ...
-
غروب شادی هایمان فصل دوم
جمعه 13 دی 1392 16:24
الان شمارشو گرفتم بعد از اولین بوق برداشت . خودم : الو سلام .... فصل دوم الان یه ماهی از اون روز که کارای ویزای داداشم جور شده می گذره و تقریبا اواخر آبان . هوا بد جوری ابری و سرد شده . دم در دانشگاه منتظر فرشاد بودم که تصمیم گرفتم به میلاد زنگ بزنم . شمارشو گرفتم بعد از اولین بوق برداشت . خودم : الو سلام میلی جون...
-
غروب شادی هایمان
یکشنبه 8 دی 1392 13:27
فصل اول با صدای زنگ موبایلم چشمامو زور زورکی باز کردم . اه ... بازم این لعنتی ... پس کی می خواد دست از این کاراش برداره . رد تماس زدم .30 دقیقه ی بامداده . این خواب و بیداری حالیش نیست که دم به دقیقه به من زنگ می زنه و اس می ده؟؟؟ دوباره چشمامو بستم ولی به ثانیه نکشید که صدای " مسیج مسیج " موبایلم ..... فصل...
-
اطلاعیه
یکشنبه 8 دی 1392 13:11
سلـــــــــــــــــــام بر و بچ براتون خبر تازه دارم یه رمان نوشتم البته هنوز کاملش نکردمــــــــا ولی می تونید با مراجعه به داستان ها بخونیدش امیدوارم خوشتون بیاد. لطفا نظرات و پیشنهاداتون درباره ی رمانم یا برای بهودش رو بدبد.دوستتون دارم . امضا: Ada
-
.........
یکشنبه 8 دی 1392 13:03
شاید گویند من دیوانه ام آری دیوانه ام دیوانه ی معشوقم ولی رفته است معشوقم مانده ام تنها در این ویرانه ها شاید گویند من دیوانه ام آری دیوانه ام دیوانه ی معشوقم ولی رفته است معشوقم مانده ام تنها در این ویرانه ها دور از گل عشق و پروانه ها می زنم من در عالم دیوانگی میزنم گیتار زندگی گیتار زندگی ای تهی در دنیاییی بی او و...
-
شوق کودکی
یکشنبه 8 دی 1392 12:59
از کوچه باغ های تنهایی دوران کودکی ام می گذشتم؛ بوی دود درآمیخته به نان را استشمام می کردم.نم نم باران و بوی کاهگل دیوار های قدیمی فضا را ....... از کوچه باغ های تنهایی دوران کودکی ام می گذشتم؛ بوی دود درآمیخته به نان را استشمام می کردم.نم نم باران و بوی کاهگل دیوار های قدیمی فضا را پر کرده بود.رایحه ی روح نواز گل های...
-
نکته دانستنی این سایت
پنجشنبه 5 دی 1392 16:33
سلام دوستان امروز قوه ی شعر و شاعریم گل کرده بود دوباره برا همین این شعر بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار زیبا رو نوشتم ...در ضمن هرگونه کپی برداری هم بدون ذکر نام شاعر عزیز خودم مانیا ایراد شرعی داره ...در ضمن اگه خوشتون اومد یا که نه بدتون اومد یا که ایراد داشت برامتو کامنتا بنویسین جان مانیا نکته دانستنی این...
-
شکلک های کامنت گذاری
چهارشنبه 4 دی 1392 16:50
پست جالبیه ها اینا از همونایی که بعضیا تو کامنتاشون میفرستن عکسایی که با وورد درست شده اگه خوشتون اومد نظر بدین __________$$$$$$$$______$$$$$$$$$ __________$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$__$$$$ _________$$$$$$$$$$$$$♥ ♥$$$$$$$$__$$$ _________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$ _________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$...
-
تیکه کلاما
چهارشنبه 4 دی 1392 16:09
سلام تو این پست تصمیم گرفتیم"البته این یه تصمیم گروهیه"که یکم درباره ی تیکه کلامای مخصوص خودمون براتون مطلب ارائه بدیم تا شما ،مخاطب عزیز وبلاگ نازمون"چه به خودمونم می نازیم با این وبلاگ اوجوبمون"در باره ی ما بیشتربدونین A :فداشم الهی!!! B :الهی آمین ولی برا همه استفادش نکنینا طرف مقابل ممکنه...
-
به سامانه ی ارتباط با ما خوش آمدید
چهارشنبه 4 دی 1392 15:19
به سامانه ی ارتباط با ما خوش آمدید mania: _miss.violet_ ada:adawong1378 melody: Nafis_smile flw us . در خصوص ارتباط با ما : اگه میخوای باما دوست شی عدد 1 اگه میخوای مارو لینک کنی عدد 2 اگه میخوای به ما کمک کنی عدد3 اگه عاشق منی عدد 4 اگه کاری نداری فقط میخوای کامنت بزاری عدد 5 اگه میخوای شمارتو بدی عدد 6 و برای ارتباط...
-
اندیشـــــــــــــــــه
یکشنبه 1 دی 1392 13:04
اولین شعری که به یکی از بهترین معلم های سال های تحصیلم برای تصحیح دادم را اینجا برای کسانی که علاقه مند عرصه ادبیات و هنر های نوشتاری اند قرار دادم.امیدوارم از شعرم خوشتون بیاد. اندیشـــــــــــــــــه گاه می اندیشم به چه می اندیشند مردم این شهر؟ که همه از غم رفتن این ثانیه ها غمگینند گاه می اندیشم؛ حسرت رفتن این...
-
اگه دوس داری بخندی
چهارشنبه 20 آذر 1392 20:00
تفریح سالم بهترین تفریح برای من توی مدرسه است.وقتی میشینی از همون اول صبح یکریز همش با دوستات حرف بزنی و هی بخندیو بخندی بخندی تااینکه اونقدر شکمت درد بگیره که نتونی نفس بکشی. نمیدونم روی چه حسابی میگن خنده بر هر درد بی درمان دواست مثلا اون بدبختی که ایدز داره باید همش بخنده که شکمش درد بگیره بعدچی میشه نه تنها دردش...
-
درک ما
چهارشنبه 29 آبان 1392 18:52
می شنوم صدایش را پس از سال ها دوری هنوز هم همان آوای دل می شنوم صدایش را پس از سال ها دوری هنوز هم همان آوای دل نشین همیشگیست. آوای سازش آرامش را به وجودم تزریق می کند. و قلب پرتنشم را آرام می سازد. بی اراده به سویش می روم. زیرا وجودم به وجودش گره خورده. ستایش پروردگار توسط پرندگان، راهنمای من است. دست در دست شاخه ی...
-
غار سخنگو گزیده ای از کتاب کلیله و دمنه
پنجشنبه 23 آبان 1392 16:11
آفتاب رها و آزاد، دشت ها را زیر نگین خود داشت؛ پرنده های گوناگون و مختلف آفتاب رها و آزاد، دشت ها را زیر نگین خود داشت؛ پرنده های گوناگون و مختلف بر شاخه های درختان آرمیده بودند و گاهی از شاخه ای به شاخه ای دیگر می پریدند و آواز سر می دادند، تنها صدای آنان بود که تلنگر بر سکوت می زد. شیر گرسنه ی داستان ما نگاهش را به...
-
غم
چهارشنبه 22 آبان 1392 18:15
چیست این غم؟ که همه عالم ز آن گریزانند؟ همه ز آن بد چیست این غم؟ که همه عالم ز آن گریزانند؟ همه ز آن بد گویند غم چیست که قلب سرشار ز آن، ندارد تپش و زندگی؟ چیست این غم که می کشد انسان را؟ که حتی کوه غرور ز آن گریزان است؟ پرسیدم از بنفشه گفت پایان بهار از بهار پرسیدم. گفت فرار ابر ز ابر پرسیدم پاسخ داد خشکی دریا را از...
-
مشکی رنگ عشق
چهارشنبه 22 آبان 1392 18:12
قلبم می تپد.اما برای که؟ قلبم خانه قلبم می تپد.اما برای که؟ قلبم خانه ای خالیست چرا کسی در آن نمی زیستد؟ چرا کسی آن را نخریده؟ حتی با یک لبخندی؟ حتی با مهری کوچک گشتم گشتم دنیا را میان احساس ها را میان باور ها را اما کسی آن را باور نداشت به دنبال کسی گشتم که باورش داشته باشد که قلبم را به او ببخشم گشتم گشتم و گشتم در...
-
حق من
چهارشنبه 22 آبان 1392 18:10
گریه می کنم شِکوه می کنم به خاطر تنهایی گریه می کنم شِکوه می کنم به خاطر تنهایی هایم به خاطمبیهمدمی هایم بهخاطر نداشتن هم صحبت کمبود کسی که بفهمت حرفت را کسی مرا نمی خواهد تنها شده ام تنهای تنها در تنهایی ام می گریم اما شانه ای نیست که سر برآن بگذارم دستی نیست که نوازش دهد سرم را دستی نیست تا اشک هایم را پاک کند تنهای...
-
چند مصراع و جمله ی زیبا
چهارشنبه 22 آبان 1392 18:09
عشق یعنی پاک ماندن در فساد آب مادن در دمای انجماد در حقیقت عسق یعنی سادگی در ک عشق یعنی پاک ماندن در فساد آب مادن در دمای انجماد در حقیقت عسق یعنی سادگی در کمال برترین افتادگی ********** شاید آن روز که سهراب نوشت، تا شقایق هست زندگی باید کرد. خبر از دل پردرد گل یاس نداشت. باید اینطور می نوشت: هر گلی باشد چه شقایق و...
-
بزرگ ترین غم من
چهارشنبه 22 آبان 1392 18:07
غم ... چه واژه ی آشنایی. چگونه از بزرگترین غمم بگویم در حالی که زندگی من، غوطه غم ... چه واژه ی آشنایی. چگونه از بزرگترین غمم بگویم در حالی که زندگی من، غوطه ور در اقیانوسی خشک نشدنی غم است. همه ی غم هایم بزرگ اند. هیچ یک کوچک نیستند.کوچک ترینشان آنقدر بزرگ است که انسان از زندگی سیر می شود. من هم سیر شده ام.اما محکومم...
-
سالی نو و تحولی در من ...
یکشنبه 19 آبان 1392 18:23
بازهم 365 روز دیگر گذشتند و من از عمرم غافلم. بازهم می خواهم با خود عهد کنم در سال جدید متحول شوم اما می دانم که فایده ای ندارد؛ زیرا پارسال هم همین عهد را با خود کردم. ولی نه . بازهم 365 روز دیگر گذشتند و من از عمرم غافلم. بازهم می خواهم با خود عهد کنم در سال جدید متحول شوم اما می دانم که فایده ای ندارد؛ زیرا پارسال...
-
اندوه محرم
یکشنبه 19 آبان 1392 18:21
آمد ... آمد با همان سیمای همیشگی یا شاید با سوز و گدازی بیش از سال پیش، آمد ... آمد با همان سیمای همیشگی یا شاید با سوز و گدازی بیش از سال پیش، با همان قامت خمیده و ردای مشکی دریده شده ای که مشکی اش رنگ عشق است؛عشق به حسین، همان چشم های پر غم و با همان قلب شکسته ! تو آمدی، با غم نامه ای به وسعت دریا، به سرخی شفق، به...
-
اندوه محرم
یکشنبه 19 آبان 1392 18:21
آمد ... آمد با همان سیمای همیشگی یا شاید با سوز و گدازی بیش از سال پیش، آمد ... آمد با همان سیمای همیشگی یا شاید با سوز و گدازی بیش از سال پیش، با همان قامت خمیده و ردای مشکی دریده شده ای که مشکی اش رنگ عشق است؛عشق به حسین، همان چشم های پر غم و با همان قلب شکسته ! تو آمدی، با غم نامه ای به وسعت دریا، به سرخی شفق، به...
-
انتها
شنبه 18 آبان 1392 15:50
باز هم خواهش باز هم التماس خواهش برای فرصتی دوباره التماس برای نرفتن اما نیرنگ ... باز هم خواهش باز هم التماس خواهش برای فرصتی دوباره التماس برای نرفتن اما نیرنگ ها قلبم را سنگی سخت کرده اند می خواهم بمانم اما می دانم بی فایده است زیرا هر فرصت قلبم را بیشتر می شکند پشت التماس های فرصتی دوباره نیرنگی نابخشوندنیست...
-
انتها
شنبه 18 آبان 1392 15:50
باز هم خواهش باز هم التماس خواهش برای فرصتی دوباره التماس برای نرفتن اما نیرنگ ... باز هم خواهش باز هم التماس خواهش برای فرصتی دوباره التماس برای نرفتن اما نیرنگ ها قلبم را سنگی سخت کرده اند می خواهم بمانم اما می دانم بی فایده است زیرا هر فرصت قلبم را بیشتر می شکند پشت التماس های فرصتی دوباره نیرنگی نابخشوندنیست...
-
او مال دیگریست
شنبه 18 آبان 1392 15:48
می نویسم می نویسم از عشق از مهر از محبت. می نویسم از هر آن چه که می خواهیش؛ بردان عشق می ورزی اما نه توان تحمل داشتنش را داری و نه تحمل توان نداشتنش را. از هر آن چه که میدانی مال تو نیست ولی برای داشتنش می جنگی می نویسم می نویسم از عشق از مهر از محبت. می نویسم از هر آن چه که می خواهیش؛ بردان عشق می ورزی اما نه توان...
-
پایان داستان موش و گربه را به گونه ای دیگر بنویسید و نامی دیگر برای آن انتخاب کنید.
جمعه 17 آبان 1392 21:16
"صداقت و نیرنگ" موش از خانه اش خارج شد و با دیدن گربه که در دام صیاد افتاده بود خوشحال شد. با سرخوشی چند گام جلوتر رفت که با موش از خانه اش خارج شد و با دیدن گربه که در دام صیاد افتاده بود خوشحال شد. با سرخوشی چند گام جلوتر رفت که با شنیدن صدایی به پشت سزش نگریست. راسویی را پشت سرش دید که قصذ شکارش را داشت و...
-
پدرم
جمعه 17 آبان 1392 21:14
پدر ... واژه ای که با 15 سال سن هنوزبرایم غریب است. فقط او را از یک بعد شناخته ام. فقط او را به چشم یک منبع تامین مادیات می نگرم. پدرم چین پدر ... واژه ای که با 15 سال سن هنوزبرایم غریب است. فقط او را از یک بعد شناخته ام. فقط او را به چشم یک منبع تامین مادیات می نگرم. پدرم چین و چروک هارا با کار کردن بر صورتش می...
-
کودکی
جمعه 17 آبان 1392 19:20
کودکی مدت هاست کنار مقبره ات می نشینم و نگاه می کنم به سنگ صاف و صیقلی ات...مدت هاست که اشک میریزم و می خواهم از همه تا زنده شوی...می خواهم دوباره ببینمت و قدرت را بدانم...می خواهم همه ی بی وفایی های دنیا را توی گوشت بگویم و تو هم گوش کنی فقط گوش می خواهم ،دوباره لمست کنم...کاش می شد دوباره وعده بدهم و قول بدهم به...
-
من...
جمعه 17 آبان 1392 19:19
من... من یه کودک یتیمم در کنار یه دیوار در حال فرو ریختن...مدت هاست در پناهگاهی قرص و محکمم...مدت هاست به بهانه ی بی پناهی اشک هایم را پناهگاهم قرار داده ام....مدت هاست میان 4دیواری خرد و خمیر زندگی به این سو و آن سو میروم و نمی دانم به سود کدامین فرد بایستم؟...مدت هاست به امید پایان زندگی میشمارم شماره های بی نهایت...